رسیده بودم لب دریای عمان و زل زده بودم به نقشهی روی دستم؛ از اونجایی که من ایستاده بودم تا خود قطب جنوب میشد یک خط صاف کشید و این یعنی از اونجا تا ته کرهی زمین هیچ مانع و خشکیای وجود نداشت، فقط آب بود و آب!
اگه پاتون رسیده به چابهار و با یه چابهار گردی درست و حسابی دلی از عزا دراوردید، حالا دیگه وقت اینه که کولههاتون رو بندازید رو دوشتون و بزنید به دل «دریابزرگ» و جادهها و سواحل بکر و دیدنیش.
توی این مقاله میخوام شما رو با خودم تو جادههای ساحلی اطراف چابهار همراه کنم و به هفت مقصدی اشاره کنم که دیدنش تو سفر به چابهار نه فقط یک توصیه که بلکه یک بایده! بدون شک اگه به چابهار سفر کنید و فرصت دیدن این سواحل رو از دست بدید، سفرتون به چابهار چندان دست پر نبوده.
ساحل رمین، نزدیکترین به چابهار!
ساحل رمین اولین ساحل معروف و خوبیه که تو شرق چابهار باهاش روبرو میشید. با اینکه خیلی از این ساحل تعریف میکنند، اگه قصدتون کشف کردن جاهای بکرتر و منظرههای منحصربفردتره، خودتون رو محدود به این ساحل نکنید و مسیرتون رو ادامه بدید. مطمین باشید که سواحل ویژهای منتظر شماست.
دریاچه صورتی، غیرمعمولی ولی واقعی!
همینکه از چابهار به سمت شرق حرکت میکنید، بعد یک شیب تند و حدود ۲۵ کیلومتر رانندگی سمت راستتون به یک دریاچهی صورتی برخورد میکنید. گفته میشه علت این رنگ خاص، جلبکها و پوشش گیاهی کف دریاچه است. ساحل دریاچه پر از نمکه و همین قضیه باعث میشه زنهای محلی زیادی رو ببینید که مشغول جمعآوری نمک هستند. رنگ صورتی دریاچه مخصوصا از ارتفاع بالا کاملا محسوس و دیدنیه.

دریاچه صورتی از بالا واقعا صورتی صورتی بود! حیف که گاهی دوربین همهی رنگها رو مثل واقعیت نشون نمیده!

خانمهای بلوچ حسابی تو دریاچه صورتی مشغولاند و نمکها رو از ساحل برای مصرف خونگی جمع میکنند.
کوههای مینیاتوری، شکلی متفاوت از کوهها!
تو امتداد جادهی شرقی به سمت گواتر، بعد از دریاچهی صورتی کوههای مینیاتوری کمکم به چشم میخورن. این کوهها بخاطر رنگ و شکل و شمایل خاصشون به اسم کوههای مینیاتوری شناخته شدن. کنار این کوهها یک کپر دیده میشه که بیشتر جنبهی توریستی داره. کپرها محل زندگی عشایر بلوچ هستند و تو جادههای بلوچستان زیاد دیده میشن و هنوز که هنوزه ازشون استفاده میشه.

کوههای مینیاتوری یا مریخی بلوچستان عجیباند و دیدنی. بافت این کوهها یک جور منحصر به فردیه و قطعا ارزش دیدن داره.

این کپر کنار کوههای مینیاتور قرار داشت و میشد رفت و داخلش رو دید.( عکس از رامین)
بریس، شهر صخرهها و آفتاب!
بریس، قرار گرفته تو یک ساعتی چابهار، یکی از منحصر به فردترین ساحلهای شرقی دریای عمانه. اسکله و صخرههای بریس جاییه که باید ساعتها توش وقت گذروند و حال خوشش رو درک کرد. پیشنهاد من اینه که زمانتون رو جوری تنظیم کنید که غروب آفتاب روی صخرههای بریس باشید. منظرهای که خواهید دید اونقدر منحصر بفرد هست که بریس برای همیشه توی ذهنتون ثبت بشه. سواحل اطراف بریس هم جای مناسبی برای کمپ زدن و شب موندنه. امنیت چطوره؟! مثل خیلی جاهای دیگهی دنیا با رعایت اصول کمپینگ، کاملا امنه.

از اون پشت کوههای مریخی دیده میشد و این جلو هم قایقها تو سکوت اسکله بریس جولان میدادن.

صخرههای بریس بدون شک یکی از چشمنوازترین منظرههاییه که میشه توی زندگی دید. پرندههای سیاهی که از لابهلای صخرهها بلند میشدن هم نفس ادم رو از قشنگی بند میآوردن.

بهترین موقع برای رسیدن به صخرههای بریس موقع غروب آفتابه. غروب بریس رو نباید هیچجوره از دست داد.

یه ساندویچی کوچیک بود تو روستای کوچیک بریس. بندری خوردیم، شاید خوشمزهترین بندریای که میشد تو یه بندر خورد!
پسابندر، یکجایی شبیه ته دنیا!
اگه از من بپرسید که خاصترین و پرارامشترین جایی که تو ساحل شرقی دریا بزرگ دیدم کجا بود به جرات میتونم از پسابندر اسم ببرم. پسابندر یه روستای واقعا کوچیک، دورافتاده و بکر تو هشتاد و هفت کیلومتری چابهاره. روستای پسابندر بالای یک صخره قرار گرفته که از اونجا میشه اسکله رو تماشا کرد. اسم پسابندر رو بخاطر همین دورافتادگیاش پسابندر گذاشتن، یعنی یه جایی که بعد از بقیهی بندرها قرار گرفته.
اگه روی صخرهها بشینی و توی سکوت و سکون محض بندر زل بزنی به اسکلهی روبرو، احساس میکنی که مقابل یک تابلوی بزرگ نقاشی هستی که توش قایقها درحال حرکت هستند.

یعنی میشد واقعا این منظره رو دید و چیزی نگفت؟! و البته که از شدت قشنگیش صدامون دیگه در نمیاومد!

پسابندر اونقدر ته دنیا بود که میشد توش سادگی ومحرومیت رو با تمام وجود لمس کرد.

لنجهای رنگارنگ و پر از نقش و نگار، مدام بین ایران و پاکستان تو رفت و آمد بودن.
گواتر، انتهای خاک ایران!
صرف بودن تو نقطهی صفر مرزی میتونه برای وسوسه برانگیز کردن هرجایی کافی باشه. در مورد گواتر هم نه تنها این موضوع صادقه، بلکه حال و هوای خاص روستا و مردمش این ویژگی رو دو چندان میکنه. به محض ایستادن تو ساحل گواتر، خاک پاکستان به چشم میخوره. گواتر آخرین نقطهی شرقی خاک ایرانه و اونقدر ایزوله و جداست که انگار ته دنیاست. از اینجا دیگه فقط عبور ومرور محلیها به پاکستان و بالعکس وجود داره و نیم ساعت با قایق تا پاکستان راهه.
با توجه به موقعیت خاص جغرافیایی و سیاسی منطقه، نیاز به هماهنگی با مامورها برای کمپ زدن و حتی رفتن به ساحل وجود داره که به طور حضوری انجام میشه. با این حال کمپ زدن شبانه به هیچوجه توصیه نمیشه.

گواتر! همینطور که ایستاده بودی خاک پاکستان رو اون روبرو میدیدی. اینهمه آرامش باورنکردنی بود.

تازه از صید برگشته بودن. فک کنم همه مردم ده مشغول خالی کردن تور بودن. چندتاییش هم به ما رسید برای شام شب.
توصیه ویژه
تو تمام مسیر چابهار منظرههای بینظیری وجود داره که باعث میشه بارها برای کنار زدن ماشینتون و عکاسی وسوسه شید. پیشنهاد من اینه که از این جادهها ساده نگذرید و برای رد شدن ازشون عجله نکنید. کل مسیر شما از چابهار تا گواتر نود و هشت کیلومتر و به عبارت دیگه یک ساعت و نیم رانندگیه. پس بهتره به جای اینکه با عجله این مسیر رو طی کنید کمی صبر و حوصله خرج کنید و نهایت لذت رو ازش ببرید. پیشنهاد من گذروندن حداقل دو روز کامل توی این مسیر یک ساعت و نیمه و استفاده کردن از تمام ظرفیتهای بکر و دیدنیشه.

وایستاده بودیم کنار جاده و حال خوش جاده رو میبردیم!(عکس از رامین)
کنارک
بندر کنارک تو حدود یک ساعتی غرب چابهار قرار گرفته و دیدنش خالی از لطف نیست. از اونجاییکه فرودگاه چابهار خیلی نزدیک کنارکه، درصورتیکه قصد رفتن به فرودگاه رو دارید، میتونید بازدید ازکنارک رو هم کنارش جا بدید، هرچند که کنارک به تنهایی هم ارزش دیدن داره.
اسکلهی کنارک که چند کیلومتر داخل آب دریا رفته یکی از اسکلههای معروف جنوبه. به جز اون بازار دست دوم کفش اونم از نوع کفش کوه و ورزشی توی کنارک غوغا میکنه.حتمن یک سری بهش بزنید!

کفشهای دستدوم کوه و ورزشی کنارک واقعا وسوسهبرانگیز بود! هرجور شده یه سر بهش بزنید!