اساطیر و افسانهها
داستانهای محلی، قصهها از قدیمیترین ایام تاریخ در زندگی جامعه بشری جایگاه خاصی داشته و از همین روست بعنوان برترین آثار ادبی عالم برگزیده گردیدهاند آثاری همچون ایلیاد و اُدیسه و یا مهابهاراتا و اثر گرانسگ شاعر نامی ایرانزمین فردوسی و یا قدیمیترین کتاب داستان و تاریخی که بعنوان قدیمیترین حماسه بشری شناخته میشود اکنون موجود متعلق به عصر تمدن شکوهمند سومر باعنوان "گیلگمش" میباشد.
همه این آثار گرانبها منشأای در همین داستانها دارند از داستانها و اساطیر بلوچ هم که به تازگی به زبان فارسی توسط آقای عبدالغفور جهاندیده باعنوان حماسهسرایی در بلوچستان و یا کتاب "شعر حماسی، قصه و افسانههای بلوچی" تألیف عبدالحسین یادگاری تدوین و انتشار یافته است.
از اینرو تعدادی داستان و افسانه در میان مردم کتیج هم طی قرون متمادی موجود بوده و اکنون رو به فراموشی گزاردهاند که در اینجا مختصراً چند مورد را بیان میکنم.
دَں شهیدان
گروهی بودند که سنگ پرست بوده و با لشکر اسلام موجه شدند و از مسلمانان افرادی کشته میشوند و در همان مکان دفن میگردند که مشهور به این اسم میگردد.
گفته میشود آثاری تاریخی در این مکان موجود بوده اما مورد چپاول قرار گرفته و همه آن آثار بجهت دریافت گنج نابود شده اند.
راویان داستان این منطقه را چنین تعریف میکنند:
در گذشته مردم پیرو آیین زرتشت بوده و یا به پرستش حیوانات و سنگها مشغول بودند تا اینکه زمانی گروهی از مسلمانان از طریق کرمان [قلعهگنج و منوجان] به این منطقه وارد شده وگروهی از افراد در مقابل آنان صفبندی نموده و جنگی صورت میپذیرد که کشتگانی برجای میگذارد، طی سالها مکان اجساد مسلمانان سنگهای سفیدی هویدا شده و نشانهای از آن جنگ بجای میگذارند و پیوسته یادی از آنان برجای میماند.
این منطقه طی قرون باقی مانده و در دورهای محل زیارت و قربانگاه افرادی هم بوده است.
دَں پی دُلدُل
آنچه که از دیرباز درباره این منطقه نقل میکنند حکایتیست که نمیتوان سندی تاریخی برای آن یافت اما از آنجایی که هدف ما در این نوشتار بیان مطالب و باورهای بومی است آن را به رشته تحریر درمیآوریم.
میگویند در دورهای حضرت علی (رضیالله تعالیعنه) به این منطقه سفر نموده و در این مکان حضور داشته است و هنگام عبور از منطقه سنگلاخ اثر سُم اسب وی باقی مانده است و این اثر طی سالیان متمادی ثابت بوده و در گذشته به تبرک حضور ایشان و ارزش بالایی آن محل عبور و زیارت مردم حتی از مناطقی دیگر همچون جلگه چاههاشم و استان کرمان بوده است و در آنجا قربانی و طلب حاجات صورت میپذیرفته است.
این مطلب داستانیست که سینه به سینه نقل گردیده اما تاکنون تحقیقی جامع پیرامون هویتشناسی آن صورت نپذیرفته و میگویند در نزدیکی آن مکان قبرهایی وجود دارد و قدمت آن قبرها در نزد بومیان به عصر آیین زرتشتی در منطقه میرسد و برخی میگویند قبرها متعلق به مبلغین یا افراد مسیحی میباشند که به این منطقه آمده بودند. این گفتار نیاز به تحقیق و جستجو بیشتر را ضروری مینماید
ریگزار عجایب
این مکان که در فاصله نچندان دور از مکانی که به دَں پی دُلدُل مشهور است، قرار دارد و داستانهای محلی حکایت از آن مینماید که میگویند روزگاری حضرت علی رضیالله تعالیعنه به این مکان آمده برای مدت نامشخصی در آن مکان ساکن گردیده است و برای خود در آنجا مسکنی تهیه نموده است.
بدور از مبحث بطلان تاریخی این مسئله، اما این تصور برای قرنها باور مردمان بوده و به آن مکان رجوع نموده و نیازهایشان را در آنجا طلب مینمودند!
یکی از روایان بیان کرد که حضور در آنجا احساس خاصی را برای وی بدنبال میآورد احساسی ناآشنا و توأم با ترس و هراس!
دَمب
ساختارهای سنگیای وجود داشت که گفته میشود: سازهای بوده که مردم در زمان قحطی می ساختند و به درون آن میرفته و آن را روی خود خراب می نمودند تا گرسنگی سختی نکشند این سازها در زمان ساخت دبستان ابتدایی کتیج تخریب و سنگهای آنها برای ساخت مدرسه جابجا در ساخت آن مورد استفاده قرار گرفتند.
راوی به نقل مستقیم از محمدکرمعلی [که یکی از شخصیتها مشهور کتیج بوده] نقل کرد که : در زمان گذشته قحطی و گرسنگی بسیار وجود داشته و پیش میآمد و مردم هراسان از سختی گرسنگی و نابودی این سازهها را بنا نموده و به درون آنها رفته و آن را بروی خود ویران مینمودند.
افرادی میانسال از جمله روایانی که وقایع را برای بنده بیان نمودند دقیق بخاطر داشتند که زمانی افراد انگیسی [کسانی که وابسته به کمپانی هند شرقی و یا از نیروهای استعماری بوده و به مناطق تحت سیطره سلطنت بریتانیا مسافرت و بررسیها و شناسایی ها را انجام میدادند] آمده و تصاویری را از این مواضع تهیه نمودهاند که متاسفانه تحقیقات و پیگیریهای بنده جهت دریافت و تهیه آن عکس از طریق موزه بریتانیا و مراکز باستانشناسی و تاریخ نگاری انگلستان تاکنون [زمان نگارش این مطالب] به نتیجهای نرسیده است.
البته افراد محلی میگویند که در منطقهای بنام "کَرکُکان" هنوز این سازها تاحدودی نمایان و هویدا هستند
یکی از راویان اصطلاحی را که مرتبط با منشاء و علت ساخت این سازهها بوده نقل نمود که زمانی رایج بوده و آنهم اینکه میگویند وقتی سختی و مشقت شخص میگفت برم خودم رو به کوه و دَمبا بزنم، نابود کنم [مفهوم آن اصطلاح همین است].
به هرروی علت ساخت این سازههای سنگی هرچه که بوده و ما از آن ناآگاهیم اما سازههای ارزشمندی بوده و میتوانستند اطلاعاتی دقیقتر درباره نوع دفن و یا عوامل فرهنگی دیگر در اختیار ما قرار دهند، و چه بسا میتوانستند اطلاعاتی درباره ارتباطات فرهنگی و رسوم میان مردم کتیج و مناطق دیگر در اختیار ما قرار دهند.
کوه دیہ
در سفر به سمت غرب کتیج در فاصله میان روستای آبانبار و درآگور کوهی وجود دارد که بومیان به آن کوه دیھ میگویند، بر طبق افسانههای محلی منطقه، هر جمعه دروازهای از این کوه باز شده و نوری از آن خارج میگردد و به نقل بومیان برخی میگویند اژدهایی در آن وجود دارد و برخی دیگر هم سخن از موجودی بنام پری در آن مینمایند، یکی از روایان چنین نقل کرد که بر روی آن کوه دیوی قرار گرفته زمانی که آن کوه باز میشود و شخصی به درون آن کوه وارد میگردد درصورتی که هرچیز ارزشمندی از درون آن بردارد حق خروج از آن را نخواهد داشت تا زمانی که شیء را در جای خود بگذارد و شخصی دیگر این مطلب را عنوان داشت که خروج اشیاء از آن کوه میسر است به شرط آن شخص چیزی به مثل آن شیء را در آن باقی بگذارد.
یکی از افراد تعریف کرد که شکارچیای خسته [شخصی دیگر گفت بجهت فرار از باران شدیدی که صورت گرفته بود] به پای این کوه رسیده و در همان زمان کوه باز شده و شخص بلافاصله به آن وارد میشود و در آنجا اشیاء بسیاری را میابد که در میان آنها انواع اسلحههای شکاری بوده به همین دلیل اقدام به برداشت آنها مینماید هنگامی که قصد خروج از آن را میکند راه خروج ناپدید گردیده و نمیتواند خارج شود و هربار که اسلحههای برداشته شده را به جایشان برمیگرداند بار دیگر راه خروج نمایان میشود و پس از چندبار تکرار شدن این اتفاق اسلحه خود که کهنه و فرسوده بوده را در درون کوه [غار کوه] گذاشته و اسلحهای نو انتخاب میکند و اینبار موفق میشود از آن خارج شود.
گفتند اجازه خروج از آن غار را دیو موجود بر روی کوه به شخص نداده است!
نکته قابل توجه این است که بیان کردند در زمان قدیم و از ایام کهن اگر برای شخصی مشکلی پیش میآمد به پای این کوه به زیارت آمده و در آنجا برای دیو قربانی مینمود، تا مشکلش برطرف گردد و این عمل عام بوده و حتی از روستاهای دیگر هم بدانجا مراجعه مینمودند.